http://3003k.ParsiBlog.comسوسكParsiBlog.com ATOM GeneratorFri, 29 Mar 2024 03:57:04 GMT3003k515tag:3003k.ParsiBlog.com/Posts/10/%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1+%d8%a7%d8%ad%d9%88%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa+%da%af%d9%84%d8%b4%d9%8a%d9%81%d8%aa%d9%87+%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%87%d8%a7%d9%86%d9%8a/Mon, 22 Dec 2008 22:15:00 GMTاندر احوالات گلشيفته فراهاني<div dir='rtl'><P align=justify><FONT size=2>آن عاشق فيلم وسينما، آن وارث ميراث بابا، آن خالق ارث پدري، آن عازم بلاد دَدَري، آن همسر علي سنتوري، آن دم کننده ي چاي در قوري، آن ستاره ي ميم مثل مادر، آن نزديک تر ز هر خواهر، آن دخترک سبزه ي مو وِزوِزي، آن دختر خاله ي کلاه قرمزي، آن مسلّط بر زبان انگليسي، آن عاشق اکشن هاي پليسي، آن همبازي اسبق بهرام رادان، آن پس از خروج از وطن بسي شادان، آن قدم گذارنده در عالم هاليوود، آن که قبل از رفتن جيبهاش خالي بود، آن بازيگر با آتيه ي خوش سايز، آن بازيگر نقش زن “بادي آو لايز”، آن که دي کاپريو را يار بُوَد، آن دورگه که پرستاري اش کار بُوَد، آن دارنده ي عناوين جهاني، دوشيزه گلشيفته فراهاني –کثر الله من وجهه- محبوب دل پسران بود و البسه اش بس گران بود و وجناتش نيز عيان بود. <BR>نقل است که چو پاي به جهان نهاد از اعماق وجود، شيوَن و داد سرداد. از کرامات وي آن بود که به لمحه اي حالاتش تغيير کرد چونان که هيچگاه نگريسته است و بر گلي که بر بالين والده اش بنهاده بودند خنده بکرد. اطرافيان که شيفته ي ملاحت لبخندش گشته بودند چون باعثش را گل يافتند، نامش گلشيفته کردند. <BR>گويند اسکات اول بار که ديدگانش به جمال گلشيفته روشن شد براي دوم بار درطول تاريخ فرياد برآورد: “يافتم، يافتم” و چون همراهان جوياي احوالاتش شدند دگربار از جانب اسکات پاسخ شنيدند که: “متغيّر گشته ام و ديگر رهايش نخواهم کرد همچو مولانا پس از ديدار شمس! ” <BR>الغرض؛ با گلشيفته مذاکره نمودند و راضيش نمودند و پاي قرارداد همکاري را انگشت کرده، آنورترش را امضا نمودند و با زاجرات بسيار ازمملکت خارج بکردندش. وقتي دليل رفتار، از گلشيفته خواستند بگفت: “عمري بود مي خواستم از راسل کرو و دي کاپريو امضا بگيرم که متاسفانه تا کنون موقعيتش مهيّا نبود” و وقتي جماعتِ حاضر توجيه نشدند و ديگر بار سوال را تکرار کردند پاسخ شنيدند: ” آمده ام اينور دنيا تا کمي روي فرش قرمز قدم هاي “تي وي مُدا”يي بردارم و حالش را ببرم. تا کور شود هرآنکه نتواند ديد<BR>در آخر کار او آورده اند قصد رجعت دارد و گويي اظهار کرده امضا گرفتن از بازيگران عاليوودي خودمان را بر امضا گرفتن از بازيگران هاليوودي ترجيح مي دهد. ليک چندان اخبار موثقي از وضعش و سلامتش يا عدم آن در دست نيست… الله اعلم! </FONT></P>
<br><P align=justify><FONT size=2> </FONT></P> </div>3003ktag:3003k.ParsiBlog.com/Posts/9/%d8%a2%d8%af%d9%85+%d9%87%d8%a7%d9%8a+%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84%d8%8c+%d8%a8%d8%ae%d8%b4%d9%86%d8%af%d9%87+%d9%88+%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82+%d8%ae%d9%88%d8%b4%d8%a8%d8%ae%d8%aa+%d8%aa%d8%b1%d9%86%d8%af/Sat, 22 Nov 2008 15:18:00 GMTآدم هاي فعال، بخشنده و خلاق خوشبخت ترند<div dir='rtl'><table><td style='font-size: 12px;line-height: 160%'><P align=justify>«فعاليت هاي ساده اي مثل باغباني کردن يا دوچرخه سواري مي تواند باعث حفظ سلامت روحي افراد، احساس رضايت و سعادتمندي بيشتر آنها، و فعال تر و پرثمرتر شدن زندگي آنها شود» اين نتيجه گزارش پاتلي از دانشمندان علوم پزشکي است. پاتل پزشکان متخصص روانپزشکي و ساير تخصص هاي مرتبط انگلستان، در گزارشي به نام «اولويت هاي حفظ سلامت رواني و احساس سلامت روحي - رواني» که به امضاي چهارصد متخصص رسيده است يک برنامه موسوم به برنامه «پنج کار روزانه» پيشنهاد داده اند که شامل فعاليت هاي شخصي و اجتماعي است که باعث بهتر شدن احساس سلامت رواني افراد مي شود. <BR><a href='http://3003k.ParsiBlog.com/Posts/9/%d8%a2%d8%af%d9%85+%d9%87%d8%a7%d9%8a+%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84%d8%8c+%d8%a8%d8%ae%d8%b4%d9%86%d8%af%d9%87+%d9%88+%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82+%d8%ae%d9%88%d8%b4%d8%a8%d8%ae%d8%aa+%d8%aa%d8%b1%d9%86%d8%af/' target='_blank'>ادامه مطلب...</a></b></strong></font></td></table></div>3003ktag:3003k.ParsiBlog.com/Posts/8/%d9%83%d8%a7%d8%b4+%d9%85%d8%ab%d9%84+%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%b1+%d8%a8%d9%88%d8%af%d9%8a/Sat, 15 Nov 2008 15:47:00 GMTكاش مثل مادر بودي<div dir='rtl'><DIV class=body style="TEXT-ALIGN: justify">
<br><DIV align=justify>قصه از آن جايي شروع شد که دختري را با کوله پشتي از داخل کادر يک دوربين ديديم.دختر کوچولوي سينماي ما روي پل عابر پياده خودش را مي­زد و مي­گفت: من عروسکم را مي­خواهم.</DIV>
<br><P align=left><img src="http://i38.tinypic.com/3094qk2.jpg" onload="ResetWH(this,470);"></P>
<br><DIV align=justify>مردم وقتي او را روي پرده­ي سينما ديدند،لبخند زدند و فکر کردند او را دوست دارند. دختر بازي­هاي ديگرش را شروع کرد.از آشپزي براي ماهي­هايي که عاشق مي­شوند تا بازي با عمو پرويزش.<BR>دختر روي مين رفت و عموپرويز شروع به جمع کردن مين­ها کرد. پوستر صورتش روي ديوار اتاق طرفدارهايش چسبيد و خيلي از دخترها سعي کردند مثل او باشند. آن زن جوان يک روز «مثل مادر» شد.ياد همه انداخت که مادر ايراني کيست و چه مي­کند و قابل مقايسه با مادرهاي هيچ جاي دنيا نيستند.<BR>سرفيلم برداري «ميم مثل مادر» براي نجات پسر، شيشه­ي اتاق را شکست و يک کتک حسابي از ملاقي­پور خورد.يک دنيا خاطره براي همه ساخت و يکدفعه رفت تا اينكه حالا ميگويد ميخواهد به ايران برگردد.<BR>گلشيفته!كاري به برگشتن يا برنگشتن تو ندارم كه حرفهاي زيادي اين مدت دربارهات زده شده ولي کاش به احترام ملاقلي­پور، که به خاطرش گريه کردي، به احترام ايراني که بيست و چندسال در خاکش نفس کشيده­اي، آن طور جلوي دوربين آمريکايي­ها لبخند نمي­زدي و با نمايشت به ايراني و فرهنگش توهين نميكردي.<BR><FONT size=1>جهان نيوز</FONT></DIV></DIV> </div>3003ktag:3003k.ParsiBlog.com/Posts/7/%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d9%88%d9%8a%d8%b1%d9%8a+%da%a9%d9%87+%d9%87%d9%8a%da%86+%d9%88%d9%82%d8%aa+%d8%a7%d8%b2+%d8%b5%d8%af%d8%a7+%d9%88+%d8%b3%d9%8a%d9%85%d8%a7%d9%8a+%d8%a7%d9%8a%d8%b1%d8%a7%d9%86+%d9%be%d8%ae%d8%b4+%d9%86%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%af+%d8%b4%d8%af.../Thu, 13 Nov 2008 21:09:00 GMTتصاويري که هيچ وقت از صدا و سيماي ايران پخش نخواهند شد...<div dir='rtl'><P>اين عكسها تاکيدي بر صحيح بودن جنگ نيست...</P>
<br><P align=center><STRONG>آدمهاي خوب همه جا خوب و آدمهاي بد همه جا بد خواهند بود</STRONG></P>
<br><P align=center><img src="http://pix2pix.org/my_unzip/11966232341215206.jpg" onload="ResetWH(this,470);"></P>
<br><P align=center> </P>
<br><P align=center><img src="http://pix2pix.org/my_unzip/11966232342442605.jpg" onload="ResetWH(this,470);"></P>
<br><P align=center> </P>
<br><P align=center><img src="http://pix2pix.org/my_unzip/11966232341518484.jpg" onload="ResetWH(this,470);"></P>
<br><P align=center> </P>
<br><P align=center><img src="http://pix2pix.org/my_unzip/11966232342054891.jpg" onload="ResetWH(this,470);"></P>
<br><P align=center> </P>
<br><P align=center><img src="http://pix2pix.org/my_unzip/11966232344196820.jpg" onload="ResetWH(this,470);"></P> </div>3003ktag:3003k.ParsiBlog.com/Posts/6/%d8%a7%d9%8a+%d8%a8%d9%8a+%d9%88%d9%81%d8%a7+%d8%b2%d9%85%d9%88%d9%86%d9%87+.../Thu, 06 Nov 2008 14:14:00 GMTاي بي وفا زمونه ...<div dir='rtl'><P><FONT size=3>شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود. حسنک مدت هاي زيادي است که به خانه نمي آيد. او به شهر رفته و شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي کند. او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند. موهاي حسنک ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت ميزند. ديروز که حسنک با کبري چت مي کرد کبري گفت که تصميم بزرگي گرفته است. کبري تصميم داشت حسنک را رها کند چون او با پترس چت ميکرد. پترس هميشه پاي کامپيوترش نشسته و چت مي کند. روزي پترس ديد که سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي کرد چون زياد چت کرده بود. او نميدانست که سد تا چند لحظه ديگر مي شکند و از اين رو در حال چت کردن غرق شد. براي مراسم دفن او کبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما کوه روي ريل ريزش کرده بود. ريزعلي ديد که کوه ريزش کرده اما وصله نداشت ريز علي سردش بود و دلش نمي خواست که لباسش را در آورد. ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت. قطار به سنگها برخورد کرد و منفجر شد. کبري و مسافران مردند. اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل هميشه سوت و کور بود الان چند سالي است که کوکب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد. او حتي مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله مهمان را ندارد او حتي پول ندارد شکم مهمان را سير کند او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد. او آخرين بار که گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد.</FONT></P>
<br><P><FONT size=3></FONT> </P>
<br><P>منبع :كلوب</P> </div>3003k